English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5906 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doctrinaire U کسیکه نظریات واصول خود رابدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
background U فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
backgrounds U فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
device U روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
devices U روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
notwithstanding U بدون توجه
Without regard for prices . U بدون توجه به قیمتها
without respect to the result U بدون توجه به نتیجه
uninterested U بی دخل وتصرف بدون توجه
goby U عبور از پهلوی کسی بدون توجه به او
value U مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
persona designata U شخص بدون توجه به وضع طبقاتیش
absolute address U مقدار یک خطا بدون توجه به علامت
values U مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
valuing U مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
logic U ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
blind transportation U ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
absolute address U اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
machine address U اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
proportional tax U مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
star program U بدون خطا اجرا شود
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
floating U نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
textile U زیر دست [احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
postulate U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
native U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
natives U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
processor U ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
circumstances U مقتضیات
unmodified instruction U دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
Freudian U وابسته به نظریات زیگموندفروید
sane views U نظریات معقولانه یا معتدل
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
accommodation U سازش با مقتضیات محیط
accommodations U سازش با مقتضیات محیط
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
temporalize U مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
I foud myself in opposition to my friends on this question . U در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
IBM U اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
to rangeoneself U خودرا
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
to a onself U خودرا اراستن
to d. oneself up U خودرا گرفتن
to dress up U خودرا اراستن
to suppress one's propensities U خودرا فرونشاندن
he pretended to be asleep U خودرا بخواب زد
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
mince U حرف خودرا خوردن
to sun one self U خودرا افتاب دادن
To go through fire and water. U خودرا به آب وآتش زدن
minces U حرف خودرا خوردن
to plume oneself U با پیرایه خودرا اراستن
to sow one's wild oats U چل چلی خودرا کردن
to slake one's revenge U انتقام خودرا گرفتن
to express one self U مقاصد خودرا فهماندن
back-pedals U حرف خودرا پس گرفتن
to pay one's way U خرج خودرا دراوردن
to boure one's way U راه خودرا بزوربازکردن
to breakin U خودرا داخل کردن
to try one's luck U بخت خودرا ازمودن
to veil oneself U روی خودرا پوشاندن
off one's chest <idiom> U خودرا خالی کردن
to show ones cards U قصد خودرا اشکارکردن
topull oneself together U خودرا جمع کردن
to busy oneself U خودرا مشغول کردن
back-pedal U حرف خودرا پس گرفتن
to a one's right U حق خودرا ادعایامطالبه کردن
back-pedalled U حرف خودرا پس گرفتن
back-pedalling U حرف خودرا پس گرفتن
to a. one selt U انتقام خودرا کشیدن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
self assertion U خودرا جلو اندازی
flattens U روحیه خودرا باختن
he betray himself U او خودرا رسوا ساخت
To step aside . to shy from . To withdraw . U خودرا کنا رکشیدن
pontify U خودرا مقدس نمودن
insconce U خودرا جای دادن
one's accomplice U همدست خودرا لودادن
flatten U روحیه خودرا باختن
to compromise oneself U خودرا مظنون یا رسواکردن
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
twill _ U ان خواهد
that fauit will right itself U خواهد شد
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
underplays U دست خودرا ادا نکردن
say one's piece <idiom> U آشکارا نظر خودرا گفتن
underplayed U دست خودرا ادا نکردن
to detain one's due U بدهی خودرا نگه داشتن
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
to declare oneself U قصد خودرا افهار کردن
to stay one's stomach U شکم خودرا اندکی سیرکردن
to change one's course U خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
to cut ones way U راه خودرا ازموانع بازکردن
underplaying U دست خودرا ادا نکردن
to recover damages U خسارت خودرا جبران کردن
to protrude one's tongue U زبان خودرا بیرون انداختن
to serve one's term U خدمت خودرا انجام دادن
o bey your parents U والدین خودرا اطاعت کنید
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
to play possum U خودرا بنا خوشی زدن
to stand to one's duty U وفیفه خودرا انجام دادن
to play one's role U وفیفه خودرا انجام دادن
to use one's d. U عقل یا نظر خودرا بکاربردن
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
take in stride <idiom> U خودرا به باد سرنوشت دادن
to keep the wolf from the door U خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
underplay U دست خودرا ادا نکردن
go to pieces <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
get out of hand <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
to addict oneself U عادت کردن خودرا معتادکردن
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
To set ones hopes on something. U امید خودرا به چیزی بستن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
wrathful U عشق یا کینه خودرا اشکارکردن
To play ones part . U نقش خودرا بازی کردن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
turn kings evidence U شرکای جرم و همدستان خودرا لو دادن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
to bridle one's anger U خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
show him your ticket U بلیط خودرا باو نشان دهید
slosh U خودرا بالجن وگل ولای الودن
sloshes U خودرا بالجن وگل ولای الودن
to perform one's oromise U پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
sloshing U خودرا بالجن وگل ولای الودن
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
to d. a way one's time U وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
to carry oneself U خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
to a oneself U خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
to calculate on U فرض خودرا روی چیزی بنانهادن
he shall go U خواهد رفت
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
the secret will open to me U خواهد گردید
he will go U خواهد رفت
it askes for attention U دقت می خواهد
to be even witn any one U انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
preening U خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
preens U خودرا اراستن بامنقار وزبان خود رااراستن
to take up one'sindentures U سند شاگردی خودرا در پایان خدمت پس گرفتن
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
Recent search history Forum search
1postside
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1I am good with figures,how about you?
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com